معنی فرود آمدن

حل جدول

فرود آمدن

هبوط، پایین آمدن، نزول کردن

هبوط


فرود آمدن بلا

صب

فارسی به انگلیسی

فرود آمدن‌

Alight, Descend, Light, Lower

فرهنگ معین

فرود آمدن

(~. مَ دَ) (مص ل.) پایین آمدن.

فرهنگ فارسی هوشیار

فرود آمدن

(مصدر) نزول کردن پایین آمدن، پیاده شدن (از اسب و مانند آن)

واژه پیشنهادی

فرهنگ عمید

فرود

به زمین نشستن هواپیما،
(قید) پایین،
(اسم) (موسیقی) الگوهای ملودیک برای بازگشت به مایۀ اصلی و حالت اولیه در آخر اجرای هر دستگاه یا آواز،
(اسم) [قدیمی] نشیب، سرازیری،
(اسم) [قدیمی] بخش زیرین جایی،
(صفت) [قدیمی] قرار گرفته در مرتبۀ پایین‌تر،
* فرود آمدن: (مصدر لازم)
به زمین نشستن: هواپیما فرود آمد،
پایین آمدن،
* فرود آوردن: (مصدر متعدی) پایین آوردن،

لغت نامه دهخدا

فرود

فرود. [ف َ] (اِخ) جایی است. (از معجم البلدان).

فرود. [ف َ] (اِخ) نام پسر خسروپرویز از شیرین. (ولف):
چو نستور و چون شهریار و فرود
چو مردانشه آن شاه چرخ کبود.
فردوسی.

فرود. [ف ُ] (اِخ) نام پسر سیاوش برادر کیخسرو که از دختر پیران ویسه بهم رسیده بود. (برهان). نام پسر سیاوش و جریره. (ولف):
ورا نام کردند فرخ فرود
به تیره شب اندر چو پیران شنود.
فردوسی.
که دانست نام و نشان فرود
کز او شاه را دل بخواهد شخود.
فردوسی.

فرود. [ف َرْ وَ] (اِ) چوب پس در خانه. (برهان). فروده. رجوع به فروده شود.

معادل ابجد

فرود آمدن

385

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری